سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهایی (جمعه 87/1/30 ساعت 9:28 عصر)
گاهی حس می کنم تنهایی در تمام سلول های تنم نفوذ کرده و تمام اندامم تنهایی تنفس می کند. با هر دم هوایی از احوال تنهایی ام را به سینه می کشم و با هر بازدم آهی به در.

زمان این زمان گذرا با آن صدای ریتمیک قدمهایش به رنگ تنهایی من در آمده و من در حصاری از این تنهایی خویشتن را زندانی کرده ام . زندانی که به دست من  و با ریتم تند زمانی که در آنم بنا شده است.زمانی که تو نیستی و من منتظرم . منتظر لحظه ای که خود را در امتداد بازوان تو رها کنم . و دستهای حلقه شده بر شانه هایم را حس کنم .خود را به تو بسپارم و تنهایی را به فراموشی....

اما تو انچنان قدمهایت را آهسته بر می داری که از زمان تنهایی من همیشه چند گام عقب تری.....

تو آنچنان گام برمیداری که ریتم تند لحظه های من صد بار می گذرد و در این گذار صد بار تنها تر می شوم...

اما همچنان منظرم تا اغوشت مرا از تب تند و هزیان بر انگیز این لحظه ها رها کند

منتظرم و این انتظار شیرین ........راه رهایی من است ....................

رها خواهم شد ..............

رها خواهم شد...............

درست همین جا در امتداد بازوان تو  و روی مدار لبانت ............رها خواهم شد..........





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 20 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 10843 بازدید
  • درباره من

  • a.t.i
    مدیر وبلاگ : hamid karimi[19]
    نویسندگان وبلاگ :
    viliyam paterson (@)[0]


    سلام.ممنوم که به وبلاگ من اومدید.این وبلاگ متعلق به عزیزترن کس من هست.(ati)
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  •